های گایز اومدم با
#زندگی پر ماجرا
پارت چهارم
*رریتی
/پینکی
>رینبودش
&واندا
$لیرا
@توایلایت
+سانست
=فلاترشای
%اپل جک
--ماریانا
=امممممم من یه نظر دارم
*زود بگو ببینیم چیه
میتونیم ازش شکایت کنیم!
>وااات؟ عزیزم لطفا یکم به مغزت فشار بیار بریم چی بگیم این زودتر از ما خودکشی کرده
که لیرا از جاش بلند شد و رفت به سمت اون یارو که رو تخت دراز به دراز افتاده بود$ اون نمیتونه با این قرصا مرده باشه چون اگه 10000 تا از این قرصا بخوری چیزیت نمیشه ببینین من دستمو میزارم رو گلوش نبض داره زندسیکهو در باز شد @سلام دوستان من توایلایت اسپارکل هستم شماره یک ما امروز برای مهم ترین تصمیم زندگیمون اینجا جمع شدیمهممون متعجب به اون نگاه میکرذیم که یکهو اپل گفت% اگه تو شماره یکی پس اونکیه؟و خلاصه پس از کلی ماجراجویی متوجه شدیم که اون یارو برادر فلج فلاترشایه که وقتی میخواسته با ویلچر بیارتش تو نتونسته و فرار کرده و نهمین نفر وارد شده ولی اون اول نیومده بوده اول سانست و رینبودش اومدن و با دیدن اون یارو ترسیدن و اونو صحنه سازی کردن بعد اونا هم توایلایت اومده و خیلی داستانش طولانیه بزارید برگردیم به زمان حال.
+سلام عشقم چقد دلم برات تنگ شده بود
/سلام سانست سلام لیرا جونم خوبید منم دلتنگ شدم
$ هی هی وا بدید منم حرف بزنم سلام پینکی چخبرمبرا؟
* سلام جمعتون جمعه خوشگلاتون کمه
& به به پینکی خانم لیرا خانم سانست خانم
/+$ سلام خوشگل خانما خوبید ؟؟؟؟
از زبان رریتی
که یکهو یک یخورد بهم =ببخشید خیلی متاسفم که خوردم بهتونبهش نگاه کردم سرش پایین بود ولی شناختمش فلاتر 4 سالی بود ندیده بودمش
اداااااامههههه دارد
چطور بود اگه نگین رمانو جمع میکنم میبرم اون یکی وب بدو اید تا رمان رو منتقل نکردم
بای بای عشقا
تا بعد
درباره این سایت